سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 91/11/14 | 9:48 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

علی ( ع ) و روح نیایش

غرض این جهت است که در متن اسلام ، به عبادت ، به آنچه که واقعا روح‏
نیایش و پرستش است ، یعنی رابطه انسان و خدا ، محبت ورزی به خدا ،
انقطاع به ذات پروردگار - که کاملترین عبادتهاست - توجه زیادی شده است‏
، و این دو سه حدیث هم که عرض کردم ، به عنوان نمونه بود والا یکی و دو
تا نیست . جمله معروف امیرالمؤمنین را همه شنیده‏ایم : « الهی ما عبدتک‏
خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعبادش فعبدتک » ( 1 )
خدایا ! تو را پرستش نکردم به طمع بهشتت و نه از ترس جهنمت ، بلکه تو
را چون شایسته نیایش و پرستش دیدم پرستش کردم .
دعای کمیل ، از اول تا به آخر ، همان نیایش به معنی عالی است . شما
در سراسر این دعا نه بهشت می‏بینید نه ترس جهنم ، و اگر آمده ، استطرادا
به مناسبت بحث دیگری آمده . دعاهای اسلامی که البته خود دعاها
نمی‏توانسته در یک سطح باشد ( بدیهی است دعاهایی که افراد می‏خوانند یک‏
جور نیست ) از مضامین عالی‏یی برخوردار است . از جمله دعایی است که در مفاتیح هم نقل شده به نام " مناجات شعبانیه‏
" و در روایتی که آن را نقل کرده ، عبارت این است که امیرالمؤمنین و
امامان از اولاد او این دعا را می‏خوانده‏اند . دعایی است در سطح ائمه ،
یعنی خیلی سطح بالاست . انسان وقتی این دعا را می‏خواند ، می‏فهمد که اصلا
روح نیایش در اسلام یعنی چه . در آنجا جز عرفان و محبت و عشق به خدا ،
جز انقطاع از غیر خدا ( نمی‏دانم چه تعبیر بکنم ) خلاصه جز سراسر معنویت ،
چیز دیگری نیست ، و حتی تعبیراتی است که برای ما تصورش هم خیلی مشکل‏
است :
« الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها
الیک حتی تحزق ابصار القلوب حجب النور سواک فتصل الی معدن العظمة و
تصیر ارواحنا معلقة بجز نورک الا بهج فاکون لک عارفا عن سواک منحرفا .»
تصور این معانی هم برای ما دشوار است .
دعای ابوحمزه نیز همینطور است . همچنین مناجات پانزده گانه‏ای از امام‏
زین‏العابدین هست که به مناجات خمسه عشر معروف است و در کتاب مفاتیح‏
هست : مناجات خائفین ، مناجات ذاکرین ، مناجات طالبین . . . به قدری‏
اینها عالی و لطیف و فوق‏العاده است که انسان حیرت می‏کند . در خود
نهج‏البلاغه در این زمینه‏ها چقدر زیاد است ! قسمتی از آن را که همین الان‏
یادم افتاد برایتان عرض می‏کنم .
در آن جمله‏های معروفی که امیرالمؤمنین خطاب به کمیل دارند و از اینجا
شروع می‏شود که مردم سه دسته هستند : عالم ربانی ، متعلمان ، و مردم همج رعاع ، بعد حضرت وارد این مطلب می‏شود که من خیلی‏
حرفها دارم ولی آدمش را پیدا نمی‏کنم . افراد را تقسیم می‏کند ، می‏گوید
بعضی ، افراد خیلی باهوشی هستند ، می‏فهمند ولی به آنها اعتماد نیست ،
همینها را وسیله مطامع و دنیاداری قرار می‏دهند . بعضی‏ها آدمهای خوبی‏
هستند ولی کودن و نفهمند و درک نمی‏کنند ، و من به چه کسی بگویم ، آخرش‏
باید آنچه را که می‏دانم به گور ببرم ، آدمش را پیدا نمی‏کنم . ولی بعد
برای اینکه همه را مأیوس نکرده باشد می‏فرماید : " « اللهم بلی لا تخلوا
لارض من قائم لله بحجة اما ظاهرا مشهورا واما خائفا مغمورا . . . و
یزرعوها فی قلوب اشباههم » . خلاصه مضمونش اینست که همیشه یک دسته‏ای‏
هستند که خداوند آن معنویتها و حجتهای خودش را به وسیله اینها در دل‏
افراد قابل می‏کارد و کشت می‏کند . بعد درباره اینها می‏گوید : « هجم بهم‏
العلم علی حقیقة البصیرش » . علم به آن معنای حقیقت بصیرت ، به آنها
هجوم آورده . ( معلوم است که علم افاضی است نه علم اکتسابی ) .
²و باشروا روح الیقین ». روح یقین را مباشرت کرده‏اند ، یعنی رسیده‏اند به‏
روح یقین . « و استلانوا ما استوعره المترفون » . آن چیزهایی که اهل ترف‏
خیلی برایشان سخت و سنگین می‏آید ، برای آنها نرم است . « و انسوا بما
استوحش منه الجاهلون » ( 1 ) آن چیزی که جاهلان از آن وحشت دارند ،
اینها با همان انس دارند .